تک پارتی

00:06 1403/01/10 - 𝕣𝕠𝕫𝕒𝕝𝕚𝕟

ههعییی برو ادامه 

کفش های گرون قیمت و پاشنه بلندم را روی زمین گذاشتم،

بعضی ها با حسرت نگاه میکردن

بعضی ها هم با غم و اندوه نگاه میکردن

بعضی ها هم با نفرت و تنفر نگاه میکردن

بعضی ها هم اصلا نگاه نمی‌کردن.

ولی خبر ندارن درون لبخندم غمی وجود دارد همینطور که بعد خوشحالی غم وجود دارد همینطور که بعد سلامی شیرین خداحافظی غمگینی وجود دارد.

همانطور که بعد از آرامشی طوفانی وجود دارد.

ولی برای بعضی ها هم شاید برعکس

بستگی به شانس طرف داره

ولی نه شانس، نه!

من به این میگم قدرت و معجزه خدا !

من پول زیادی دارم.

ولی به همان اندازه غم هم دارم.

همینطور به صندلی که برای مصاحبه آماده شده بود میرفتم.

روی صندلی شرابی رنگ نشستم.

فیلمبردار ها شروع به فیلم برداری کردنند.

طرفداران شروع به دست زدن کردن.

مصاحبه گر هم شروع به سوال کردن کرد.

مصاحبه گر: اسمتون و سن و.......

اندکی بعد

مصاحبه گر: به کسی که نگران آیندشه چه نصیحتی میکنی.

من: سن؟ فقط یه عدده ، غیافه؟ سگ هم غیافه داره ، نگرانی؟ فقط یه تست روانشناسی هست ، بی پولی؟فقط تو نیستی ، اینده؟ چیزی که موفقیت تورو نشون میده

مصاحبه گر: به کسی که خیلی دنبال عشق و حال هست چه نصیحتی میکنید؟

من:تو قراره یکروز بمیری و دیگه کارات مهم نیستش پس زندگی کن از فرصتی که هرکس نمیتونه به دست بیاره استفاده کن! ولی به درستی.

مصاحبه گر:به کسی که از مرگ متنفره چی میگین؟

من: نزار حسرتی برات بمونه حتی به قیمت جونت اون طوری خودت دنبال مرگ میری.

چند دقیقه بعد

مصاحبه تموم شد رفتم سمت پارکینگ و سوار ماشین شدم رفتم سمت داروخانه.

من: سلام میشه لطفا از این قرص ها بهم بدین

فروشنده: اوهه! شما سرطان دارید؟!

من: شما فقط فروشنده هستین!

دیگه ساکت شد و قرص رو بهم داد

هر هفته یدونه از اون قرص ها میخوردم.

و به عمل نزدیکتر می‌شدم.

روز عمل فرا رسید

دو روز بعد از عمل

بلخره عمل انجام شد ولی من بیشتر از یک هفته زنده نیستم قراره بخاطره مرگم مصاحبه بشه باهام.

مصاحبه گر: نظرتون راجب به سرطان و مرگ چیه

من: نمیگم مرگ خوبه ولی همه قراره یکروز بمیرن.

مصاحبه گر: به اخرای مصاحبه رسیدیم و آیا نصیحت و وصیحتی دارید؟

من: وقتی مردم پزشکان و جراحانی که مرا عمل کردن به ختمم دعوت کنید تا بفهمند کسی نمیتونه کسی جلو قدرت خدا را بگیرد مسیحی هستم ولی اعتقادم خدای مسلمانان هست.

طلا و جواهر را کنار قبرم بگذارید تا بفهمند کسی نمی‌تواند و وسایلی جوانی و جان مرا بخرد.

و نصیحت می‌کنم مال و ثروت ندارید اشکال ندارد شاید پول خوب است ولی همه چیز پولی نیست و از همین زندگی که دارید از نداشته هاتون لذت ببرید.

چند روز بعد در روزنامه ها پخش شد مدل معروف و پول دارترین فرد پاریس و مشهور به دلیل سرطان مرد.

روح آن فرد مشهور

پول و ثروت چه درد را دوا می‌کند وقتی خوشحالی ندارد

افسردگی چه نیاز وقتی از تنهایی لذت می‌برد

عشق دیگر چه نیاز وقتی عشق او تنهایی شده است

تخم مرغی که جوجه نمی‌کند نگه داری کنند چه شود؟

پول و ثروت هم همان

تخم مرغ را برای خوردن و سیر شدن می‌خرند

پول و ثروت هم همان

پول و ثروت فقط هست برای حسرت در دل نماندن

پول و ثروت مال کسی است که از حسرت می‌ترسد

کرم برای چه وقتی پوست انسان از صورت محافظت می‌کند

کرم فقط برای تقویت است.

 

 

سخنی از نویسند (حوصله همه چیز رو داری ولی برای من رو نداری؟)

 

زندگی کن زندگی کن نزار همین حسرت زندگی کردن تو دلت بمونه آیا تو بی عرضه هستی؟ قطعا میگی نه

پس تلاش کن ولی هم لذت ببر و هم استراحت کن پول خوبه ولی همه چیز پول نیست یادت بمونه پروانه اول کرم بوده که کم کم زیبا شده یادت باشه معلم تو معلم تو مدرست نیست معلم تو تجربهاته و استاد تو زندگی هست تو گروهی که فقط یدونه آدم هست گروه گفته نمیشه باید پر جمعیت بشه تا گروه گفته بشه انسان هم همینطور پس دنبال خودت بگرد دنبال نیمه وجودت.

بچه ها رفیقم ثنا مرد سرطان داشت یروز قبل از عملش چون بهترین رفیقش بودم بهم گفت وقتی مردم سر قبرم تا میتونی جلو همه گریه کن با اینکه کسی متوجه نمی‌شه ولی حداقل باید بفهمند گریه و زاری و التماس معجزه ای نمی‌کند. و رفتش خونشون فردا فهمیدم سر عمل تموم کردش.